نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

به سرگشته ای در کویر...

(( تو از خانه ات دور افتاده ای - ای کاش می توانستم این را باور نکنم - و به آلپ پوشیده از برف نگاه می کنی و به راین یخ زده...

آه ای سنگدل... تنها... بی من! 

مبادا که جنگل تو را آزاری رساند. مبادا که یخ های ناهموار پای نازکت را رنجه کند.)) ویرژیل