نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

زمین را که زیر پاهایت حس کنی، می بینی عشق هم می میرد

عشق نمی میرد و این حرفها همه مال داستانهای ژانر فهیمه رحیمی و میم مودب پور اند؛ زمین را که زیر پاهایت حس کنی، می بینی عشق هم می میرد؛

ونوس عشوه کناری نهاده و زار می زند، آنسوتر کیوپید را می بینی با آن بالهای سفید پرپری که مثل سگ خوره گرفته و سنگ خورده جان می کند، می میرد، مثل سگ ولگرد هدایت با زخمهایی یادگار از تک تک مردمان شهری که نادر ابراهیمی دوستش می داشت...