نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

قطره ای بر نیلوفر...

 

اردویسور آناهیتاباران  سحرخیزان  تا  صبح  که  دریابد

تا  ذره  صفت  ما را  که  زیر و زبر  یابد

آن بخت که را باشد کاید به لب جویی

تا  آب  خورد  ناگه  او  عکس قمر  یابد

یا تشنه چو  اعرابی در چه فکند دلوی

در  دلو نگارینی  چون  تنگ شکر  یابد

یا همچو  سلیمانی بشکافد ماهی را

اندر   شکم  ماهی  آن خاتم  زر  یابد

یا چون  پسر  ادهم  راند بسوی  آهو

تا  صید  کند  آهو  خود  صید دگر  یابد

یا مرد علف کش کو گردد سوی ویرانها

ناگاه  به  ویرانی   از   گنج   خبر   یابد

رو  رو  بهل  افسانه  تا  محرم و بیگانه

از نور « الم نشرح» بی شرح تو دریابد

 

نظرات 2 + ارسال نظر
آناهیتا دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 ساعت 23:08 http://iranitanha.blogsky.com/

سلام ممنون از لطفتون امیدوارم که موفق باشید.بازم به من سر بزنید.

ناهید یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:16 http://betyar.blogsky.com

از لطفی که به من داشتی و سر زدی ممنون از اینکه انقدر دیر به وبلگت رسیدم و رسم ادب رو رعایت نکردم ببخشید
از جمله های جبران که برام نوشتی هم ممنون امیدوارم این ارتبط باقی بماند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد