نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

حرفهایی برای نگفتن...

سلاخی را دیدم.

زار زار می گریست...

پرنده ی کوچکی به او دل بسته بود!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
sogol پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 http://guilty.blogsky.com

salam eyval weblog et bahale be manam sra bezan khoshhal misham bye

محمودی شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 00:33

سلام
مگه سلاخها هم دل دارند که حالا چون یکی هم بهشون دل بسته باشه ناراحت بشن چه برسه به اینکه گریه هم بکنند؟
در ضمن بیچاره پرنده ی نازک دل که به stone-harted ی چون یه سلاخ دل بسته.همین...

titan چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 00:20

وبلاگ خیلی خوبی دارید.فقط امیدوارم نه جزء سلاخها باشید و نه پرنده ها.همین.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد