نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

به کی می شه گفت هیچکس؟

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت؟

به کی می شه گفت که تمام وجود و هستی ش ساختگی یه و اون وقت راحت نشست و نگران نبود که این آیینه بودنت رو قضاوت و حکم ببینه و با دفاعیات ترحم برانگیزش دل سنگ رو آب کنه و باورت رو تقویت که حتی "دفاعیات"ش هم ساخته ی وهم و خیال و بی اساس و پوچه! که فقط ادعا می کنه معصوم و مظلومه همونطور که یه روزی اومد و ادعا کرد و تنها ادعا کرد که عاشقه و فقط ادعا کرد که تنهاست و فقط ادعا کرد و با جلب ترحم خواست به همه تحمیل کنه که ز دوری گشته سودایی به یکبار شده دور از شکیبایی به یکبار...

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت؟؟

به کی می شه بگی که سر تا پاش دروغ و ریاو تمام وجود متظاهرانه ش پوشالی یه و آسوده باشی که یه بلندگو بر نمی داره همه جا مظلومیت و معصومیتش و ظلم و ستم و جور و جفای تو رو جار بزنه؟! به کی می شه یه حرف حق زد و از واکنش سراسیمه و دیوانه وار حاکی از به خطر افتادن خانه ی تزویرش در امان بود؟ به کدوم عاشق "مست ریا" می تونی بگی که روحت تصاحب کردنی نیست، که قلاده ش به گردنت تنگه، که کلک ها و نقشه هاش مال ماقبل تاریخه و اون وقت انتظار اینهمه رفتار ترحم برانگیز ازش نداشته باشی که بیاد و ادای خانمان بر باد رفته های فلسطینی رو در بیاره و برای جلب ذره ای ترحم به هر دستاویزی چنگ بزنه و از نظاره ی جمعی که دلسوزانه "بهش ترحم می کنند" غرق لذت بشه و... ( یه روزایی قابل ترحم بودن در همردیف بزرگترین توهین ها بود البته برای باوجودها!)

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت؟؟؟

به کدوم عاشق دلشکسته ای می شه گفت که جلب ترحم، عشق نیست! حرص تصاحب، عشق نیست! طمع تملک، عشق نیست! که ترس، دوست داشتن نیست! اتکا، علاقه نیست! مالکیت، عشق نیست! سلطه، دوست داشتن نیست! مسئولیت، محبت نیست! ترحم به خود، مرام نیست! رنج ناشی از دوست داشتنی نبودن، عشق نیست! همه ی اینا دام های شیطانه برای اسارت انسان و اسارت، چشمها را حلقه به حلقه میل می کشد! به کی می تونی بگی که تمام اینا نقشه و طرح و تزویر و ریاست برای تصاحب یه روح که تصاحب کردنی نیست، که سند نداره که حتی "مال" صاحبش هم نیست!!! به کدوم "خود را به کوری زده" ای می شه گفت ((آنکه در این جهان خود را به ندیدن زند، در آن جهان هم کورش برانگیخته خواهند کرد و عاقبت آنکه –دانسته- نخواهد ببیند...)) به کی می شه بگی که " هیچ کس جزیی از وجود هیچ کس نیست، پس هیچ چیز هیچ کس به هیچ کس مربوط نیست بجز مواقعی که بشه به داد یه همنوع رسید." و بعد نبینی عین یه گراز زخمی اشک تمساح می ریزند و زنجموره می کنند که "چرا باید هیچ چیز هیچ کس به هیچ کس مربوط نباشه؟"

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت؟؟؟؟

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت همونطور که ادای نظر کرده ها و به درک رسیده ها رو درآوردن سخت نیست، پی بردن به اینکه یکی چقدر فهمیده و چند درصد نقش بازی می کنه هم چندان سخت نیست. به کدوم این بازیگرا می شه گفت که چقدر نقش؟ چقدر بازی؟ چقدر ادعا؟ مگه…

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی می شه گفت؟؟؟؟؟

که تو "خدا"ی من نیستی!!!

که این اسم پوسیده ی گند گرفته برازنده ی تو نیست؛ اسمی که شده عامل توجیه فرعون ها و اسباب بازی مسعود ها! اسمی که با شنیدنش همه متظاهرانه و عمروعاص مآب پا می شن می ایستن اما معدودند اونایی که ته دلشون براش احترامی قائلند و مذبوحانه سعی نمی کنن سرش کلاه بذارن و بهش دهن کجی کنن و طلبشونو ازش بگیرن و برای کارایی که می کنه انتظار توضیح ازش نداشته باشن و دم به دقیقه جیغ بنفش نکشن که " خدایا به کدوم گناهم… چرا باید من… چرا اینطوری…" به کدوم ذهن پلمب شده ای بگم خدایی که به یکی مثل اینا بدهکار باشه دیگه خدایی براش نمی مونه؟ به کی می شه گفت تو "خدا"ی من نیستی؟ که "خدا"یی نمونده برام که اون "خدا"یی که ابزار شده باشه تو چنگال فرعونها و معاویه ها، شایلاک ها و تریفان سمیونویچ ها ، حاجی بازاریای هفت خط و خرمقدس های خودنما و مزوّر خیلی وقته برام مرده!!! نیچه راست می گفت، اون خدایی که می گفت مرده اینه؛ "خدای کلیسا" مرده است! خدایی که اسمش شده توجیه گر حماقت ها و خودخواهی ها، طمع ها و هوس ها، تعصب های خود را به کوری زده و تفرعن های از همه متوقع خیلی وقته مرده، پوسیده و بوی تعفنش دنیا رو برداشته دقیقا عین جسد متعفن "عشق" که کسانی چون ذلیخا و نایب بر حقّش "تنها فلسطینی" هشت دست و پا چسبیده ن بهش و دارن خون مرده شو می مکن!

به کی می شه گفت هیچکس؟ به کی بگم که به این اسم – خدا- نامیدن تو بزرگترین اهانت و بی ملاحظه ترین گستاخی می تونه باشه به ساحت اهورایی تو؟ به کدوم مغز مزبله می تونی بگی و راحت و مطمئن باشی که طبقه بندیت نمی کنه، بهت برچسب نمی زنه، یه اسم "ایست دار" بهت تحمیل نمی کنه و…

به کدوم اینا می شه گفت تو تنها و فقط "هیچکس" منی! کسی که مثل هیچ کس نیست. همین و بس!
نظرات 3 + ارسال نظر
هاجر سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:56

ببخشید که دیر سر زدم.
به کسی می شه گفت. که فقط و فقط خودش رو اون چیزی که هست رو دوست داشته باشی.
نگی تو مال منی تو برای منی تو خدای منی.بگی تو خودتی تو هیچ کسی و من این هیچ کس رو می خوام . یه هیچ کسی که نخوای ازش یه موجود جدید با تصوراتت خلق کنی و بسازی.

معصومه دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 16:53 http://nakhlebam.blogsky.com

و خدایی که همین نزدیکی است

[ بدون نام ] جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 17:37

Hi
Time can never mend the careless whispers of a
GOOG FRIEND

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد