نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

غرقه گشتند درین بادیه بسیار دگر...

 

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر   بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر

 

خرم آن روز که با دیده ی گریان بروم   تا زنم آب در میکده یک بار دگر

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 20:03 http://doxy.blogsky.com

صلام.!

شعری که در پروفایلتون نوشتید ...عالی بود...عالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد