نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

فقط برای «بهار»...

بیا که بی تو مرا از بهار سهمی نیست 

و سالها گذران بی «بهار» بد دردیست...

نظرات 3 + ارسال نظر
کتایون چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 18:40

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن!
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن!
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن!
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن!
موهات را ببند دلم را تکان نده!
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن!
من در کنار توست اگر چشم وا کنی!
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن!
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود!
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن!
امشب برای ماندنمان استخاره کن!
اما به آیه های بدش اعتنا نکن

سلی سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 http://www.jedinagir.blogsky.com

سلام خدا گونه ایی در تبعید....
مرسی که اومدی و از نوشته ام تعریف کردی !
گاهی خوبه که بهم سر می زنی !
بعضی وقت ها احساس میکنم اینجا رو هیچ کی نمی نویسهه !
یه آدم نه !
چه میدونم !
برای بار ۱۰۰ و مه که میگم ببخشید !

گرذآفرید شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 19:46

فقط میتونم بگم صبر. باید صبر کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد